بی دل

بی‌دلی، در همه احوال، خدا با او بود / او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد
چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۲:۱۷ ق.ظ

شب نیلوفری

شب شد ماه شدو غریب تنهایی 
من بودم نگاهی به آسمان از شدت غم 
انگار ماه هم با من سخن میگفت لعنتی چه چهره پر نوری

شبی مهتابی. تکه ابری در آسمان‌ بازی باد با ابر.

جنگی بین خودنمایی ستارگان.

حرف هایم بین ابر و ماه گره کوری خورده بود نگاهم به برکه ای افتاد که از مرداب و سردی مردم به باتلاقی تبدبل شده بود نقش گلی نگاهم راه به خودش خرید  اری نیلوفر وحشی با انعکاس نور ماه لبخندی زدم حرفی درون دل زمزمه شد 
که میتوان عاشقانه و بدون چشم داشتی میان باتلاق هم رویید



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

بی دل

بی‌دلی، در همه احوال، خدا با او بود / او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد

آخرین مطالب

شب نیلوفری

چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۰، ۰۲:۱۷ ق.ظ

شب شد ماه شدو غریب تنهایی 
من بودم نگاهی به آسمان از شدت غم 
انگار ماه هم با من سخن میگفت لعنتی چه چهره پر نوری

شبی مهتابی. تکه ابری در آسمان‌ بازی باد با ابر.

جنگی بین خودنمایی ستارگان.

حرف هایم بین ابر و ماه گره کوری خورده بود نگاهم به برکه ای افتاد که از مرداب و سردی مردم به باتلاقی تبدبل شده بود نقش گلی نگاهم راه به خودش خرید  اری نیلوفر وحشی با انعکاس نور ماه لبخندی زدم حرفی درون دل زمزمه شد 
که میتوان عاشقانه و بدون چشم داشتی میان باتلاق هم رویید

۰۰/۰۹/۱۰

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی