یک شب پاییزی🍁
امشب هم یکی از اون شبهایی هست که تا طلوع آفتاب یک عمر سپری میشه.
عمر یک شبه ۱۰۰سال .بی دل قصه ی ما قلبی برای باختن نداشت
ولی میتونست با یک دل یار بی دل ما دلدار بشه .اما...
شب های پاییزی من خالی از دلی بی مهر مهری بی یار و یاری دلباخته.
سنگ ماندن دل بی دل ب گمانم که ادامه داره ادامه ی راهی سخت پر درد.
می بینی پاییز چقدر شبیه زنهاست؟
حوصله اش که سر می رود, بند اصلاح را بر می دارد..
می کَند علف های هرز را, بلوند می کند موهایش را..
گرم می شود, سرد می شود, طاقت ندارد, تعادل ندارد..
همه چیز را به هم می ریزد.. باد می وزد..
در آخر اما… آرام… آرام… می بارد.
زن, پاییز است با موهای بلوند
صورتی اصلاح شده و نم نمِ اشک….
از بس که خدا عاشق نقاشی بود
هر فصل به روی بوم ، یک چیز کشید
یک باره ولی گمان کنم شاعر شد
یک گوشه ی دنج رفت و پاییز کشید🌙